هدف از آفرینش این جهان پهناور اعم از آسمان، زمین، ستاره، آفتاب، مهتاب، کهکشانها، ابر، باد، آب، خاک، گیاه، درخت، میوه، انسان، فرشته، جن، شیاطین، بهشت و دوزخ همه این است که پروردگار بزرگ کائنات به یکتایى مورد ستایش و پرستش قرار گیرد.
ذات متعال او با اینکه از هر گونه مدح و ثنایى بى نیاز است، تمام مخلوقات را برای آزمایش در خدمت انسان قرار داده و انسان را مکلف به پرستش خود کرده است، بنابراین آنچه در این جهان از ما خواسته شده فقط پرستش ذات الله متعال نیست! بلکه یکتا پرستی آن یگانه معبود کائنات است، لذا همه ى پیامبران همواره تلاش کرده اند مردم را از توجه به غیر الله باز دارند و بسوی الله متوجه کنند، بنابراین عجیب نیست که الله متعال خطاب به شخص رسول الله صلی الله علیه وسلم بفرماید: {لَئِنْ أَشْرَکْتَ لَیَحْبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ} (زمر/۶۵).
“ای پیامبر اگر (تو هم) به الله شرک بیاوری، قطعاً عمل تو بر باد خواهد رفت و در آخرت از زیانکاران خواهی بود” لذا رسول الله صلی الله علیه وسلم هم همواره سعی داشته اند از تمام مظاهر شرک جلوگیری بعمل آورند، و یکی از بزرگترین مظاهر شرک افراط در اظهار محبت نسبت به قبور پیامبران، اولیاء و صالحان است. البته هر قبری ممکن است مورد محبت و توجه افراد ناآگاه قرار گیرد، اما علت این است که چون احساس محبت و ارادت نسبت به اینها بیشتر است، لذا احتمال خطر هم دربارهء آنان قوى تر می باشد. چون انگیزۀ منع ساخت گنبد و بارگاه و ضریح، جلوگیرى از خرافات و خداى نکرده شرک است، لذا چنین احتمالى به دلیل تقدس مقام و منزلت ایشان و محبت فوق العاده اى که مردم نسبت به اینها دارند، خیلى بیشتر است.
اصولاً قبر افراد عادى خیلى مورد توجه مردم قرار نمى گیرد به اندازه اى که قبر یک پیامبر و امام و امامزاده مورد توجه قرار می گیرد، بنابراین امروز در هرجایى که قبر یا مزارى محل رفت و آمد مردم و ارادتمندانِ جاهل قرار می گیرد، یا منسوب به پیامبرى است یا به امام و یا به شخص صالح و نیکو کارى.
قابل تذکر است که زیارت قبور، سنت رسول گرامی صلی الله علیه وسلم است، ایشان فرمودند: “کنت نهیتکم عن زیاره القبور ألا فزوروها فإنها تذکر الآخره” (ترمذی، ابن ماجه، أحمد).
“من شما را از زیارت قبور نهى کرده بودم اکنون می گویم قبرها را زیارت کنید زیرا که انسان را به یاد آخرت می اندازد”.
پس زیارت قبرها یک سنت نبوی است؛ و لازم است که هر انسان بویژه مؤمنان گاهی به قبرستان سر بزنند و زندگی پس از مرگشان را به یاد بیاورند تا اینکه از الله و آخرت غافل نمانند.
اما زیارت قبور آدابى دارد که در سنت صحیح ثبت شده است، اول اینکه دعای زیارت قبور را بخواند، و آن دعا عبارت است از: “السلام علیکم أهل الدیار من المؤمنین والمسلمین، وإنا إن شاء الله بکم لاحقون أسأل الله لنا و لکم العافیه” (مسلم).
“سلام بر شما باد ای مؤمنان آرمیده، شما از ما سبقت گرفتید ما هم إن شاء الله بزودی به شما ملحق خواهیم شد”.
از دیگر آداب زیارت قبور این است که روی قبر ننشیند، قبر را لگدمال نکند، در قبرستان نماز نخواند، از الله متعال غافل نشود، از مردگان کمک و نیاز نخواهد و غیره.
با بررسى تاریخ شرک در قرآن مى بینیم که در زمان نوح؛ الله تعالی جهان را با طوفان از هرگونه کفر و شرک و خرافات پاک کرد، اما ظهور مجدد شرک بوسیلهء ارادتمندان جاهل به شخصیتهاى صالح و محبوب و محترم صورت گرفت و شیطان از نام پاک آنان سوء استفاده کرد و توجه مردم را به سوى آنان جلب نمود و در ابتدا فقط محبت و ارادت مطرح بود و نه چیزى بیش از این، کم کم چنین وانمود کرد که براى اینکه این افراد صالح فراموش نشوند بهتر است برایشان مجسمه هایى بسازیم تا با دیدن این مجسمه ها به یاد آنان بیفتیم، همین جهل مفرط بود که کم کم راه را براى پرستش و کمک خواستن و شفیع و وسیله قرار دادن آنان، هموار کرد.
این یک واقعیت است که در طول تاریخ هرگاه شیطان خواسته به مقصود اصلى اش برسد، از نام مقدس بزرگان استفاده کرده است. عیسى؛ و عزیر؛ که از جمله پیامبران الهی بودند، هیچ تقصیرى در گسترش شرک بین پیروان خود نداشتند، و یا عیسى پرستان و عزیر پرستان دشمن آنها نبودند، بهانه آن ها دوستی و محبت بود. اما افراط و تفریط همواره انسان را هلاک می کند، دوستى بیش از حد انسانهاى مؤمن و بسیار مخلص و ارادتمند را به ورطهء هلاکت می کشد و در هر عصر و زمانى که شما ملاحظه کنید مى بینید بزرگترین سبب گمراهى مردم، شخصیت هاى مورد احترام آنان بوده اند.
نه از راه دشمنى بلکه به بهانهء دوستى و محبت. مگر همین بتهایى که مشرکین مکه داشتند چه بود؟ همهء آنان عبارت از مجسمه هاى افراد صالح و نیکو کارى بودند که تمام جامعه نسبت به آنان محبت و ارادت داشتند، لذا مشرکین نمى گفتند: ما اینها را مى پرستیم بلکه آنها را وسیلهء نزدیکى به خدا مى دانستند، همین منطقى که متأسفانه امروز ما داریم. نعوذ بالله خداى قادر و توانا را به انسان عاجز و ناتوانى تشبیه مى کنیم که هیچ قدرتى ندارد مى گوییم همچنانکه شخصى براى رسیدن به یک رئیس جمهور از افراد نزدیک به او کمک مى گیرد، ما هم که گنهکار و روسیاه هستیم و پیش خدا آبرو و اعتبارى نداریم براى رسیدن به خدا باید از دوستانش کمک بخواهیم ؛ چون اینها افراد محبوب در نزد خدا هستند و می توانند مشکل ما را به خدا بگویند! چه منطق جاهلانه اى! مگر خدا نعوذ بالله مثل رئیس جمهور یا هر مخلوق دیگرى عاجز است!؟ خداوند عالم الغیب است هر پنهان و آشکار را مى داند، و از رگ گردن به ما نزدیک تر است. خداوند میفرماید: