مولانا قمرالدینرحمهاللّه از علمای برجسته بلوجستان و یکی از روشن ضمیران این عصر بود که از میانما رفت خورشیدی بود که افول کرد، درواز های ازعلم و معرفت بود که بسته شد و گوهری بود که از چشم ناسپاسان پنهان شد.
مولاناقمرالدینکهبا لقب (خطیببلوچستان) از وی یاد میشود، در بلوچستان ، عالمی زیرک، دوراندیش، دانشمند، با جرأت، میهماننواز و پرهیزگار بودکهعمرگرانمایهاش راصرف خدمت به مسلمانان این سرزمین نمود.
ایشانبرایکسبمدارج علمیبهپاکستانسفر نمود و از محضر علما بزرگ آن دیار از جملهاز محضر مولانا عبدالرحمن کاملپوری و مولانا اشفاقالرحمنو علامهمولانا محمدیوسف بنوری کسب فیض نمود و تقریباً پنجاهو دو سالپیشاز مدرسهعلوماسلامیتندواللهیار سند فارغ التحصیل شد. در دوران تحصیل و مدتیپساز آندر پاکستان به مساجد و روستاها جهتتبلیغ و امر بهمعروف میرفت.
مولانا با کولهباریاز علمو دانشو تجربهبهوطنبازگشت.پساز مدتی جهت گرفتن معادل مدرکتحصیلی و علمیش به تهران عزیمت کرد، در تهرانبا مشاهده صلاحیتهایعلمیو اندیشه های بلند ایشانبهویپیشنهادشد تا رحلاقامتدر تهرانبیفکند و در دانشکده الهیات تهران به تدریس مشغول شود؛ شیخمحمودمفتیزادهیکیاز مشاوران و مشوقانوی بود اما مولانا فرمود: «در بلوچستان بیشتر بهوجود مننیاز استو منصلاحیتو توانخودمرا در آندیار صرفمیکنمو بهشهرتو مقامنیازینمیبینم»؛ حقیقتاً همایشان اینگونهثابتکردند و مردمایندیار را مدیون خدمات ارزنده خویش نمودند و به آیندگان آموختند که باید منافع شخصیرا فدای منافع اجتماعی و ملیکرد.
مولانا جوانیدلگرمو عالمیتوانا بود و تربیتپدر بزرگوارشمولانا شمسالدینرحمهاللّه از وی چنان شخصیتی ساخته بود کهحاضر بود همهوجودشرا فدایبیداریمردمبگرداند. لذا از منطقهآبائیخود، دامنـ از توابع ایرانشهر ـ به شهرستانایرانشهر عزیمتکرد. و در کنار مولانا گلمحمد رحمهاللّهدر مسجد جگردفعالیتهای دینی خود را آغاز نمود و پساز گذشتیکسالمسجد نور را بنا نموده و آنرا مرکز فعالیتهایشقرارداد.
مبارزه با شرک و بدعات
از آنجائیکه مردمدر گذشته قبرهایاولیاء اللّه و بزرگانرا بهصورتزیارتگاههاییدر آورده بودند و جهت برآورده شدن نیازها و مشکلا تشانبا ذبحجانورانبر سر مزاراتبهآنها توسلمیجستند و این امر خلاف شرع بود، مولانا رحمهاللّه به همراهمولانا گلمحمد رحمهاللّه و دیگر علمایمنطقهمبارزه با مظاهر شرک رادر اولویت داده به مردم میفرمودند: «کهزندگیو مرگ، عزت و ذلت،فقر وتوانگری همه و همه از طرف اللّهذوالجلالمیآیند. بزرگانو اولیایخداوند محتاجعنایتهایپروردگارند و قدرت حل مشکلات شما راندارند»، تا اینکه رفته رفته به برکت مجاهدتها و کوششهایایشانو علمای دیگر، منطقه از لوثعقاید شرکیپاکشد و بهمردمآموختند که همه نیاز هایشان را مستقیماً از اللّه ذوالجلال بطلبند.
مولانا در میدانخطابتو سخنوری
مولانا سخنوری بیبدیل بودند،از اینرو لقب«خطیببلوچستان» از طرف علمای بزرگ به ایشان داده شده بود. سخنرانیهای ایشانکهبا سوز و گداز خاصیهمراهبود اشکاز دیدگان مردم جاری مینمود.
مولانا با همه علمایبلوچستانمخصوصاً مولانا عبدالعزیزرحمهاللّهارتباط بسیار نزدیکو عمیقی داشت و همیشه در کنار ایشانبود و در همهکارها و مسائلمهمبا ایشانبهمشورتمیپرداخت. اکثراً در پایان مراسم و جلسه هایی که مولانا روانبدرحمهاللّهمولانا گل محمد رحمهاللّهو مولانا عبدالعزیز رحمهاللّه در آنها شرکت داشتند از مولانا قمرالدینرحمهاللّهتقاضا میشد تا جلسه را با دعاهای پرسوزشان فیضببخشند.
مسجد نور
مسجد نور در سال۱۳۴۰ هجریشمسیبنا نهادهشد. توسعهو نامگذاریمسجد نور و مدرسه توسط مولانا شمسالدین رحمهاللّه انجامگرفت، ویدر یکیاز شبها در همینمکانخوابیدهبود، در خوابدید کهاز همینجا نوریبرخاستو دنیا را منور گردانید؛ صبحمولانا قمرالدینو افراد سرشناس دیگر را فراخواند و پس از بیان خواب و دعاییمختصر مولانا قمرالدینرحمهاللّهرا امر کرد تا دستبهکار شود و بهفضلدعایایشانمسجد نور مرکزیبرایداعیانو مبلغاندینشد.
ناگفتهنماند درستفسیر قرآنو حدیثایشانکهپساز نماز صبحدر مسجد نور برگزار میشد افراد زیادیرااز اطراف و اکنافشهر بهمسجد میکشاند. اینخدمت دراز مدتباعثگردید کهدر طول این مدتصدهانفر از اقشار مختلفبا پیامقرآنآشنا گردند.
مدرسهدینیشمسالعلوم
در سال۱۳۵۳ هجریشمسیمدرسهشمسالعلومرا کهیادگار پدر بزرگوارشان بود از «دامن» به ایرانشهر انتقال دادند و با شوری تازهکارهایعلمیرا ادامهدادند کههماکنوننیز بیشاز دویستطلبهاز کلاسهایمقدماتگرفتهتا کلاسهایسطح و خارج به صورت شبانهروزی و بیشاز سیصد نفر از فرزندان و نونهالانایرانشهر به صورت روزانه در آناشتغال به تحصیل دارند.
البتهمولانا قمرالدینبهتدریسدر اینمدرسهدینیقانعنبودند و فراستو دوراندیشیایشانمنجر شد تا بهتدریسدر دبیرستانها و دیگر مراکز آموزشعالینیز بپردازند و سیسالدر بخش الهیات تدریس نمایند
از دیگر کارهاییکههمیشهبرایمردمایرانشهر یادآور یاد و خاطرهمولانا قمرالدینرحمهاللّهخواهد بودعیدگاه و مصلیبزرگایرانشهر استکهبا تلاشهایپیگیر مولانا در سال ۱۳۷۶ در زمینی به وسعت دههکتاربنیاننهادهشد و سالها وجود مبارکمولانا قمرالدین(ره) زینتبخشمنبر و محراب آنبود.
مدرسهدینیامالمومنینعایشهصدیقه
با توجهبهمبارزاتمردمبلوچستانبا برنامههایاستکباریرژیمطاغوتبر ضد حجابکار بهجایی رسیده بود که مردمدر گذشتهبا فرستادن دخترانخود بهمدارسو دانشگاهها مخالفتمیورزیدند.اما مولانا با توجهبهفراستو حسنیاز نسلهایآیندهبهمادرانیآگاه و مدبر برای نخستینبار در مسجد نور ایرانشهر جاییبرایشرکتزناندر نمازهایجمعهو تراویحدر نظر گرفتند و خواهانآگاهیدادنو تعلیم زنانو دختراندرجامعهشدند. در همینراستا در سال ۱۳۷۲ هجری شمسی مدرسه دینی امالمومنین عایشهصدیقهرضیاللّهعنها را برای خواهرانتأسیسنمودند کهدر سالگذشته۲۰ نفر و امسال۱۲ نفر فارغالتحصیلداشتهاست، هماکنوننیز دویستنفر در کلاسهایبالا و بیشاز سیصد نفر در کلاسهایحفظو روخوانیاینمدرسهمشغولبهتحصیلاند
نقشفعالمولانا در عرصههایاجتماعیو سیاسی
مولانا قمرالدینرحمهاللّهپدر و مربیمهربانیبود، خوبمیدانستبا چهکسیچگونهبرخورد کند. درد و غمهر کسی را غمخودش میپنداشت، همیشهبرایآبادیسرزمینخود و امنیت ملی می اندیشیدند.با وجود کثرت مشاغل به مسائل سیاسی و اقتصادی مردممیاندیشید. با وجود کثرتمشاغلو کمفرصتبودناگرنیازمند و ناتوانیبا مشکل مواجه میشد، مولانا تا آخرین لحظه جهت رفعمشکلشهمکاریمینمود. و درانجامکارهایخیر از همه پیشی میجست.
ایشاناز نظر سیاسینیز دارایبینشیعمیقو اندیشهایبلند بودند همیشهسیاستداخلیو خارجی را تحلیلو بررسی میکردند، مسائلاجتماعیو قومیکهبخشعمدهایاز آناختلافاتو نزاعهایقبیلهایبود راطوریحلمیکردند که طرفهایدرگیر بهقضاوت ایشانقانعو خشنود میشدند.
ایشاندر دورانتبعید مقاممعظمرهبریدر ایرانشهر با ایشانهمکارینزدیکداشتند و همیشه در مسائلمهمشهر با همبهرایزنیو چارهجوییمیپرداختند. رهبر معظمنیز در دوران ریاست جمهوری و همچنینپساز آناز کسانی که از بلوچستانبه محضر ایشان میرسیدند جویای احوال مولانا قمرالدین رحمهاللّهمیشدند.همچنینرهبر معظمدر سفر اخیر شان به سیستان و بلوچستاناز خاطرات و خدمات ارزنده شانبههمراهمولانارحمهاللّهیاد میکردند.
مولانا ارگانها و دوایر دولتیرا جهتهر چهبهتر و بیشتر خدمتکردنبهمردمتشویقو راهنمایی میکردند و از انتقاد بر کسیهراسی نداشتند.
بیماریو وفات
مدتمدیدیبود کهمولانا از بیماریرنج میبرد، چند مرتبهجهتمداوا بهتهرانسفر کردند اما در این سفرکه منتهی به سفر آخرتشد، قبلاز رفتنامور مدرسهو مسجد را تقسیمنمودند، گویا قبلاً به ایشان الهامشدهبود که برای همیشه با مردم این سامان خداحافظی میکنند.
سرانجامدر ۱۴ آبانماهسال۱۳۸۲ پساز دو ماه بستریدر بیمارستانمهراد تهراندارفانیرا وداع گفته و به ملاقات پروردگار شتافتند و مسلمانانو خصوصاً جامعهاهلسنتایرانرا درغمفراقخود گذاشتند. جنازه ایشان روز جمعه۱۶ آبانپساز انتقالبهزاهدانتوسط شیخالاسلاممولانا عبدالحمید ، جمعیاز علمایجنوبو خیل عظیم مردمزاهدان بهشهرستانایرانشهر منتقلشد، پساز تکفین، نماز جنازه ایشانبهامامتمولانا محمدیوسفحسینپور مدیر حوزه علمیه گشت و یار و همسنگر قدیمی شان اقامه شد سپسچهره دوست داشتنیمولانا برایهمیشهاز دیدگان پنهانشد و بهخاکسپردهشد
و در پایانشیخالاسلاممولانا عبدالحمید(حفظهاللّه) طی سخنانیبا تأسفبسیار و با ذکر خدماتو احساناتایشان،ضایعهدرگذشت ایشان را بهعموممردمو خصوصاً بستگانو خانوادهشان تسلیت گفتند. شیخالاسلاممولانا عبدالحمید نیز در سخنانخود در عیدگاه ایرانشهر از مردمخواستند تا به حمایتو همکاریخود با فرزندانمولانا همچون دوران حیات ایشان ادامهدهند
مولانا قمرالدینرحمهاللّهپساز خود دو فرزند عالمششیخمعینالدینو مولویطیبرا به عنوان جانشین خود در امور مسجد و مدرسهتعییننمودند.